راه میرویم
نور میخوریم
بعضی وقتها هم ذرت مکزیکی
گاهی هم اسنک
حالا هرچی باشه....
باران میباردم
میرویم تشریفات باقلوا استانبولبی میخوریم
بعد برای آتروپات پیام میگذارم
بعد هر بار که میرویم تشریفات من در مغازه میگویم جای آتروپات
خالی............................
باران میبارد
....
عآبر بانک را بانک میخورد
من فحش میدهم
من روی پیاده رو لی لی میروم
باران میبارد
تگرگ میگیرد
خیس میشویم
باران میبارد
باران میبارد
....
ایول اوس کریم
....
راستی که اگر بروی جای تو خالی است
از همین حالا آسمان هم پای من گریه میکند.....
همین دیگه
هیچی
باران میبارد
....
این روزها که جای تو در شهر خالی است
با چتر نیز آمدنم خیس میشود!
از من گلایه نکن این گونه های خشک
من،حرفی از توهم نزنم خیس میشود
نوشته شده در سه شنبه 89/2/14| ساعت
8:33 عصر| توسط سارا| نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |